میرزاده عشقی

میرزاده عشقی

شمارهٔ ۱۸ - شب وصال

۱

امشب آماده یار و بزم و شرابست

گو که همین امشبم ز عمر حسابست

۲

هر شبم از هجر، آب دیده روان بود

امشبم از شوق وصل، دیده پرآبست

۳

لب به لب میگسارش نازده مستم

آنچه زیادست این میانه شرابست

۴

نقش گل سرخ بر حباب چراغست

خوبی این منظر نکو ز دو بابست:

۵

روی فروزان یار و گونه سرخش

حقه آن سرخ گل، به روی حبابست

۶

عمر پر از یادگار جور به جور است

عشق فقط یادگار عهد شبابست

۷

بیست و دو سالست، تند می روی ای عمر!

اندکی امشب تأمل این چه شتابست؟

۸

روز خراب من، از خرابی بختم:

نیست: که از اصل، روزگار خرابست!

تصاویر و صوت

نظرات