میرزاده عشقی

میرزاده عشقی

شمارهٔ ۷ - زندگی و مرگ من

۱

گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر

برهنه‌ای شیر گیر و گرسنه‌ای شیر

۲

برهنه‌ام دستگیری‌ام نکند کس!

دست نگیرد کسی به برهنه شمشیر

۳

من دم شیرم، به بازی‌ام نگرفتند

کس نه به بازی، گرفته است دم شیر

۴

گرسنه از درد، دلش همچو تهی طبل

شهر خبر سازد، ار نماید تقدیر

۵

طبل تهی را بلند آید آواز

گرسنه را ناله، بیش باشد تأثیر

۶

عزت نفسم نگر که هست خوراکم

خون دل و اشک چشم و چشم دلم سیر!

۷

مرده‌شو این مرده‌دوست مردم ببرد

گشته فقط حُبّ مرده، درشان تخمیر!

۸

بی سر و وضعم چو اغلبی ز حکیمان

گرسنه ماندم چو اکثری ز مشاهیر!

تصاویر و صوت

نظرات