
میرزاده عشقی
بخش ۷ - دفاع از نوروزی نامه
۱
ندارم شکوهای از عشق، در دل آتشی دارم
که من از پرتو این آتش است ار تابشی دارم
۲
مبادا ای طبیب، اندر علاج من بیندیشی
که من حال خوشی، در سایه این ناخوشی دارم
۳
بلی عشق است کآسایش رباید، از جهان لیکن
من اندر عین بیآسایشی، آسایشی دارم
۴
نکردم پر ز آلایش، چو اسلاف، این سخن اما
بسی آسایش اندر آن، ز بی آلایشی دارم
۵
نیم چون عصر ماضی، عارف از موهوماندیشی
به خورد عصر حاضر، شکرلله دانشی دارم
نظرات