بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵ - تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست

۱

تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست

گوهر بحر سخن مدحت شاه نجفست

۲

والی ملک عرب سرور اشراف قریش

آنکه تشریف قدومش دو جهان را شرفست

۳

شمع جمعست چو در گوشه ی محراب دعاست

آفتابیست فروزنده چو در پیش صفست

۴

نغمه ی مهر علی از دل پر درد شنو

کاین نه صوتیست که در زمزمه ی چنگ و دفست

۵

کن فکان امر و قضا حکم و یدالله خطاب

آسمان رفعت و دریا دل و خورشید کفست

۶

سامع مدح علی باش نه افسانهٔ غیر

صدف گوهر شهوار نه جای خزفست

۷

نقد عمری که نه در طاعت او صرف شود

گر بود زندگی خضر سراسر تلفست

۸

هر که گردن کشد از بندگی آل علی

فی المثل گر پسر نوح بود ناخلفست

۹

ای سرافراز که از گرمی روز عرصات

خلق را سایه ی الطاف عمیمت کنفست

۱۰

حاصل بحر ازل گوهر یکدانهٔ اوست

صورت انجم و اشکال فلک جوش و کفست

۱۱

قرص خاور صدف گوهر اسرار علیست

روشن آن گوهر شهوار که اینش صدفست

۱۲

علم او نور شناسایی خورشید بقاست

سر او آینه ی لو کشف و من عرفست

۱۳

نشود منبسط از بوی علی گلشن او

حیوانی که دلش بسته ی آب و علفست

۱۴

گر خسی را بریاست بگزینند خسان

نتوان در ره او رفت که قول سلفست

۱۵

فارغ از موت و حیاتم به تمنای علی

نی ز موتم حذر و نی ز حیاتم شعفست

۱۶

شمع ایوان تو ایمن زدم باد صباست

ماه اقبال تو ایمن ز کسوف و کلفست

۱۷

ذکر تسبیح تو مقبل بود وقت رکوع

از کمان تیر دعای تو روان بر هدفست

۱۸

بر تو از احمد مختار صلوتست و سلام

بر تو از مبدأ فیاض درود و تحفست

۱۹

قصر اقبال تو جاییست که از رفعت و قدر

لمعه ی شمس و قمر پرتو نور غرفست

۲۰

سوز گفتار فغانی دل کوه آبله ساخت

این هنوز از جگر سوخته اش تاب و تفست

۲۱

تا ز نور نظر سعد برین طاق بلند

اختر بخت تو پیوسته ببرج شرفست

۲۲

سیه از سنگ بلا باد به گرداب اجل

روی ادبار یزیدی که چو پشت کشفست

تصاویر و صوت

نظرات