
بابافغانی
شمارهٔ ۱۰۰
۱
دل ببیداد نهادیم عطای تو کجاست
ما خود از جور ننالیم وفای تو کجاست
۲
ما به یک جلوه خرابیم و تو پروا نکنی
آخر ای نخل جوان نشو و نمای تو کجاست
۳
می گذاری که کشد دامن پاک تو رقیب
آن همه سرکشی و جور و جفای تو کجاست
۴
روزگاریست که دل بوی مرادی نشنید
نافه یی از گره بند قبای تو کجاست
۵
شهر زامد شدنت گشت پریشان و هنوز
کس ندانست مه من که سرای تو کجاست
۶
آه از آنروز که تنها ز چمن مست رسی
پرسی از سوخته ی خویش که جای تو کجاست
۷
نیستی خضر فغانی مطلب آب حیات
شرم از همت خود دار فنای تو کجاست
نظرات