
بابافغانی
شمارهٔ ۱۱۷
۱
ای آنکه همه سوختنت از پی کامست
تا در دل گرمم نرسی کار تو خامست
۲
درویش چو در مشرب توحید رسیدی
همصحبتی خلق دگر بر تو حرامست
۳
ای مرد خدا از تو باو راه بسی نیست
گر پای طلب پیش نهی یکدوسه گامست
۴
در وادی عشقست اگر هست شکاری
باقی همه چون مینگرم دانه و دامست
۵
عاشق به ازین دیده نگهدار و مرو دور
کان مه که ز کویش طلبی بر لب بامست
۶
عاشق نکند فرق سیاهی و سفیدی
این نکته که گفتم سخن شاه غلامست
۷
مجنون ز در خانه ی لیلی نرود پیش
دیوانه چه داند که ره کعبه کدامست
۸
ساقی می اگر درد بود عذر میاور
پیش آر که کیفیت می در ته جامست
۹
از جای بلند آمده است این سخن دور
خوش باد فغانی نفست این چه کلامست
نظرات