بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۱۳۲

۱

بیگناهم خشم و نازت با من ای خود کام چیست

یک طمع ناکرده زان لب این همه دشنام چیست

۲

ناگزیده آن لب شیرین چه داند هر کسی

کز تو بر جان من رسوای خون آشام چیست

۳

یار پیش دیده و دل همچنان در اضطراب

سوختم این آتشم بر جان بی آرام چیست

۴

بی سخن گردد دل دشمن بحال من کباب

گر برد بویی کزان خونخواره ام در جام چیست

۵

داغ داغم کردی ایدل در تمنای وصال

آتشم در جان زدی باز این خیال خام چیست

۶

بیشتر عمرم از آن بدخو بناکامی گذشت

بهر اندک روزگاری دیگر این ابرام چیست

۷

شاخ گل در بر می آرد فغانی ز آب چشم

عیش مردم تلخ شد این گریهٔ هر شام چیست

تصاویر و صوت

نظرات