
بابافغانی
شمارهٔ ۱۳۴
۱
آه ازین ناز و دلبری که تراست
وین جفا و ستمگری که تراست
۲
شاید ار آدمی پرستد بت
زین همه ظلم و کافری که تراست
۳
ایدل آشفتگی دراز کشید
رشته در دست آن پری که تراست
۴
تشنه لب جان دهی بخاک ایدل
زین خیال سکندری که تراست
۵
بی سر و پا کند فغانی را
این تراش قلندری که تراست
نظرات