
بابافغانی
شمارهٔ ۱۴۲
۱
هر زمان از عشق پاک آن شوخ با من خوشترست
بیش خاصیت دهد هرچند می بیغش ترست
۲
شمع را هر ذره گر پروانه یی خیزد ز مهر
جان آن یک بیشتر سوزد که پر آتش ترست
۳
صاحبان حسن اگرچه فتنه جویانند لیک
فتنه ی او بیشتر باشد که شاهد وش ترست
۴
عشق را ساز مخالف دان که از هر پرده اش
هر نوایی خوش که می خیزد از آن یک خوش ترست
۵
سوز پر باید نه ساز پر که در نخجیر عشق
تیر کاری تر رود زانکو تهی ترکش ترست
۶
از دل گرم فغانی در قبول نور عشق
هر نفس کان پیش می آید از آن دلکش ترست
نظرات