
بابافغانی
شمارهٔ ۱۶۰
۱
دلم که سوخت سپند مه جمال تو باد
اسیر سلسله و دام زلف و خال تو باد
۲
هزار افسر شاهی و تخت سلطانی
فدای سلطنت حسن بیزوال تو باد
۳
تمام صورت احوال دردمندان را
مدام جلوه در آیینه ی جمال تو باد
۴
ز دفتر دل عشاق چون گشایی فال
نوای زمزمه ی شوق حسب حال تو باد
۵
چراغ دیده ی شب زنده دار من یا رب
ز نور شمع طربخانه ی وصال تو باد
۶
چو صف کشند بتاراج دل سیه چشمان
بلای اهل نظر شیوه ی غزال تو باد
۷
بلای جان فغانی و آفت نظرش
کرشمه ی خم ابروی چون هلال تو باد
نظرات