
بابافغانی
شمارهٔ ۱۷
۱
منور ساختی ای شمع خوبان محفل ما را
فروغ مطلع خورشید دادی منزل ما را
۲
چراغ دیدهٔ دل شد ز یُمن مقدمت روشن
اثر بین طالع مسعود و بخت مقبل ما را
۳
به آب دیده خواهم متصل ای سایهٔ رحمت
که سرو سرکشت مایل شود آب و گل ما را
۴
خلاص از قید هستی مینمود احباب را مشکل
گشاد از حلقهٔ زلف تو آید مشکل ما را
۵
دل پر درد دارم ای طبیب عاشقان امشب
قدم چون رنجه کردی گوش کن درد دل ما را
۶
خوش آن ساعت که عشق خانهسوز وادی حیرت
به عزم کعبهٔ مقصود بندد محمل ما را
۷
فغانی چون گره کردند خوبان سنبل مشکین
به دام آرزو بستند مرغ بسمل ما را
نظرات