
بابافغانی
شمارهٔ ۱۷۰
۱
آنی که از تو حرف جفا می توان شنید
دردت کشم که نام دوا می توان شنید
۲
قدت بلند باد که بر نخل حسن تست
آن گل کزو نسیم وفا می توان شنید
۳
بگشای لب که هر چه تو گویی چنان کنم
حکم ترا بسمع رضا می توان شنید
۴
جایی که پسته ی تو زبان آوری کند
دشنام تلخ به ز دعا می توان شنید
۵
خوبان بعاشقان سخن خوش نمی کنند
ور هم سخن کنند کجا می توان شنید
۶
فریاد از آن سماع و فغان زین نوای نی
یکچند نیز ناله ی ما می توان شنید
۷
مقصود صحبتست ز گل، ورنه بوی گل
انصاف اگر بود ز صبا می توان شنید
۸
شد سالها که ناله ی فرهاد پست شد
در بیستون هنوز صدا می توان شنید
۹
مرغان شدند مست فغانی مرو ز باغ
کز هر زبان هزار نوا می توان شنید
تصاویر و صوت

نظرات