
بابافغانی
شمارهٔ ۱۷۹
۱
چشمم ز گرد آن کف پا یاد می کند
می گرید و نسیم صبا یاد می کند
۲
در آتشم ز حسرت روز شکار تو
این دلرمیده بین که چها یاد می کند
۳
نامم ز لطف تست در آن کوو گرنه کی
دیوانه ی غریب ترا یاد می کند
۴
دارد خدا بلطف خودت ای فرشته خو
زنسان که عاشقت به دعا یاد می کند
۵
باور نمی کنم که کند ترک چون تویی
دل گر هزار نام خدا یاد می کند
۶
دارد دلم هنوز امید وفای تو
با آنکه از هزار جفا یاد می کند
۷
چندان ملامتست که باور نمی کنم
گر هم یکی بمهر مرا یاد می کند
۸
غیر از لبت که می کشد آنرا که مرهمست
بیمار خویش را بدوا یاد می کند
۹
چندان جفا کشید فغانی که نشنود
گر هم یکی ز مهر و وفا یاد می کند
تصاویر و صوت

نظرات