
بابافغانی
شمارهٔ ۱۸۲
۱
تو آن گلی که مه آسمان جبین تو بوسد
ملک ز سد ره فرود آید و زمین تو بوسد
۲
چنان لطیف مزاجی که جای بوسه بماند
اگر نسیم صبا برگ یاسمین تو بوسد
۳
رود نشانه ی دندان حسرت از لب عاشق
دمی که می دهی و دست نازنین تو بوسد
۴
بخوبی آنکه سر از جیب آفتاب برآرد
هنوز دل نپسندد که آستین تو بوسد
۵
کسی که مهر خموشی بلعل نوش لبان زد
در آرزوست که بگذاری و نگین تو بوسد
۶
بمکتب تو ملازم بود فرشته ی رحمت
که رشحه ی قلم سحر آفرین تو بوسد
۷
نخورد عاشق لب تشنه می ز جام مرصع
ازین هوس که مگر لعل آتشین تو بوسد
۸
ببین که تا بچه غایت رسید شوق فغانی
که در خیال، دهان چو انگبین تو بوسد
نظرات