بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۱۸۸

۱

از دیده پنهان آن پری گشت و دل من خوش نکرد

آن مرغ وحشی عاقبت رفت و نشمین خوش نکرد

۲

نی شد بمسجد منکرم زاهد که در میخانه هم

طور من بی دین و دل پیر برهمن خوش نکرد

۳

از شمع خود ماندم جدا چندانکه گشتم دل سیه

روشن دل پروانه یی کاین تیره مسکن خوش نکرد

۴

از عاشقی شد عاقبت روزم ببدنامی سیه

ترسید از روز سیه آنکس که این فن خوش نکرد

۵

خوش حالت مرغی که او جا کرد در ویرانه یی

وز های و هوی باغبان گلگشت گلشن خوش نکرد

۶

از چنگ طفلان دامنم کوته مبادا هیچگه

کاین دلق رسوایی دلم بیچاک دامن خوش نکرد

۷

بی او فغانی هیچگه نشنید صوت خوشدلی

عاشق درین محنت سرا جز آه و شیون خوش نکرد

تصاویر و صوت

نظرات