بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۱۹۰

۱

دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد

چه ماتمست که اندوه عالمی دارد

۲

خراب حالم و با کس نمی توانم گفت

خوشا کسی که بهر حال محرمی دارد

۳

مراد ما به میان سهی قدان بستند

ولی چه سود که بس جای محکمی دارد

۴

امید هست که از باغ وصل گل چینم

هنوز دیده ی خونین دلان نمی دارد

۵

چه دل دهی برفیقان ناز پرورده؟

کسیست یار تو کز بهر تو غمی دارد

۶

شدست نامه سیه خواجه را ز خاتم زر

دلش خوشست که در دست خاتمی دارد

۷

شراب خورده فغانی و در خمار شده

جدا ز ساقی گلرخ جهنمی دارد

تصاویر و صوت

نظرات