
بابافغانی
شمارهٔ ۱۹۹
۱
ماه من از خانه مست شب بهوای که شد
ساقی بزم که گشت شمع سرای که شد
۲
دولت دیدار او باز کرا رخ نمود
آینه ی حسن او روی نمای که شد
۳
غمزه پنهانیش آفت جان که گشت
خنده ی زیر لبش باز بلای که شد
۴
عشوه و نازش کرا داد بشوخی فریب
مکر و فسونش دگر مهر و وفای که شد
۵
گرنه بمستان خویش چاک گریبان نمود
جامه ی صد ناتوان چاک برای که شد
۶
بر سر زانوی که مانده سرو خواب کرد
هیکل و بازوی او دست دعای که شد
۷
بر دل سخت که داشت آه فغانی اثر
هر نفس گرم او داغ جفای که شد
نظرات