بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۲۰۵

۱

ز بی‌رحمی چو آن گل‌پیرهن دور از بر من شد

به تن از خرقهٔ پشمینه‌ام هر تار سوزن شد

۲

نماید همچو عکس طوطی آبی در آیینه

دل خونین که از پیکان خوبان غرق آهن شد

۳

عفی الله مستی آن شوخ مردمکش که با خوبان

به رغم عاشق خود در سر می دست و گردن شد

۴

به کنج محنت و غم سوختم چون شمع در فانوس

چرا کز اشک و آهم سوز دل بر خلق روشن شد

۵

فغانی دامن از این خاکدان همچون صبا برچین

که در گل ماند اینجا هر که او آلوده‌دامن شد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی به کوشش احمد سهیلی خوانساری ۱۳۶۲ - بابافغانی - تصویر ۲۳۷

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۲/۱۶ - ۱۱:۰۷:۲۱
نماید همچُو عکس طوطی آبی در آیینه، دلِ خونین ، که از پیکانِ خوبان ، غرقِ آهن شد لطفا صورت صحیح مصراع اول را مشخص بفرمایید