
بابافغانی
شمارهٔ ۲۱
۱
عشقت مدام خون جگر میدهد مرا
دردی نرفته درد دگر میدهد مرا
۲
صدره بجستجوی تو کردم زخود سفر
غافل همان نشان بسفر میدهد مرا
۳
داری جواب تلخ و من از غایت امید
خوش میکنم دهان که شکر میدهد مرا
۴
در دل نشانده وعده ی وصلت نهال صبر
این نخل تازه تا چه ثمر میدهد مرا
۵
با آفتاب همنفسم لیک آتشست
آبی که از پیاله ی زر میدهد مرا
۶
پروا نمیکنی و بهر کس که دل دهم
چون بیندم بداغ تو سر میدهد مرا
۷
این آه سوزناک فغانی زمان زمان
از روزگار رفته خبر میدهد مرا
تصاویر و صوت

نظرات