
بابافغانی
شمارهٔ ۲۲۲
۱
کیم من تا کس از مرکب برای من فرود آید
مرا تشریف بس گردی که از دامن فرود آید
۲
فدای حلقه ی فتراک آن صیاد دلبندم
که بهر صید پیکان خورده از توسن فرود آید
۳
ازان روی عرقناکت رسد از چشم و دل آبی
مثال شبنم صبحی که در گلشن فرود آید
۴
برافروز از چراغ جام بهر مهوشان منزل
که خورشید از برای باده ی روشن فرود آید
۵
سمند ناز را بر آتش من گرم کن زانرو
که شاه وقت گاهی بر در گلخن فرود آید
۶
بنور جان برافروزم سرای دیده را لیکن
دل سلطان من مشکل درین مسکن فرود آید
۷
چراغ تیره سوز من چه بنماید در آن مجلس
که روزش آفتاب و شب مه از روزن فرود آید
۸
فغانی جز بصاحبدل مخوان درس نظر بازی
چنین معنی کجا در طبع هر کودن فرود آید
تصاویر و صوت

نظرات