
بابافغانی
شمارهٔ ۲۲۹
۱
به این جادو و شانم تا سر پیوند خواهد بود
به زنجیر محبت گردنم در بند خواهد بود
۲
اگر صد خوب پیش آمد ترا یاد آرم و سوزم
بلا آندل که با وصل تو حاجتمند خواهد بود
۳
درین مجلس بچیزی هر کسی دندان فرو برده
امید ما به آن لبهای شکر خند خواهد بود
۴
اگر تلخی رسد در صحبت احباب شیرین باش
مکن ابرو ترش تا کی گلاب و قند خواهد بود
۵
هنوزم دل تپید گر خوشتر از جان در برم آیی
کجا از مژده ی قاصد دلم خرسند خواهد بود
۶
نسیم پیرهن گر روضه سازد بیت احزان را
همان خون در دل پیر از غم فرزند خواهد بود
۷
عروس دهر هر ده روز عهدی بسته با یاری
مپنداری که تا آخر به یک سوگند خواهد بود
۸
وفای عمر اگر اینست سهلست آب حیوان هم
بخواهد خاک شد این خسته هم تا چند خواهد بود
۹
نه مرد عشق خوبانی فغانی زین هوس بازآ
ملامت بشنوی گفتم ز یاران پند خواهد بود
نظرات