بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۲۴۶

۱

گل آمد و بی یار نشستن که تواند

بی یار بگلزار نشستن که تواند

۲

یکدم به مراد دل خود پهلوی یاری

بی محنت اغیار نشستن که تواند

۳

زین شیوه ی مستانه که هر لحظه نمایی

در بزم تو هشیار نشستن که تواند

۴

جز بخت زبونم که برد دمبدمش خواب

با من به شب تار نشستن که تواند

۵

جایی که فغانی کند از دست تو شیون

بی دیده ی خونبار نشستن که تواند

تصاویر و صوت

نظرات