
بابافغانی
شمارهٔ ۲۶۲
۱
چشمم دمی ز دیدن روی تو بس نکرد
روی ترا که دید که بازش هوس نکرد
۲
عاشق ز کوی دوست نشد مایل حرم
مرغ از حریم باغ هوای قفس نکرد
۳
فریاد من ازان سر کو هیچ کم نشد
تا با سگان خویش مرا همنفس نکرد
۴
پیش تو باغبان نکند وصف روی گل
کس با وجود گل صفت خار و خس نکرد
۵
بر خاک ره چو دید سرم زیر پای خویش
پا بر سرم نهاد و نگه باز پس نکرد
۶
مسکین دل اسیر که بیهوده سالها
فریاد کرد و ناله ز فریادرس نکرد
۷
چندانکه جور دید فغانی ز دلبران
از بخت خویش دید و شکایت ز کس نکرد
نظرات