بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۲۷۲

۱

تا دیده با رخ تو مقابل نمی شود

کام دل از جمال تتو حاصل نمی شود

۲

هر دل بجعد سلسله مویی قرار یافت

دیوانه ی منست که عاقل نمی شود

۳

دست تهی اگر همه تعویذ دوستیست

در گردن مراد حمایل نمی شود

۴

غافل مشو ز حال اسیری که یکنفس

از جلوه ی خیال تو غافل نمی شود

۵

دل شد اسیر جلوه ی مردم فریب تو

کارش بسحر جادوی بابل نمی شود

۶

خون قتیل عشق فغانی به هیچ رو

فردا وبال دامن قاتل نمی شود

تصاویر و صوت

نظرات