بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۲۹۵

۱

وقتست ای حریف که می در سبو کنند

دردیکشان بمنزل مقصود رو کنند

۲

ما جوی شیر و قصر زبرجد گذاشتیم

ساقی بگو که میکده را رفت و رو کنند

۳

می ده که وضع میکده بی مصلحت نشد

کاری که می کنند حکیمان نکو کنند

۴

امروز داد مرشد ما رخصت شراب

اما به این قرار که کم گفتگو کنند

۵

بگذار کار توبه ی صوفی بساقیان

تا اندک اندکی بگلویش فرو کنند

۶

مشکل حکایتیست که هر ذره عین اوست

اما نمی توان که اشارت به او کنند

۷

خوبان ز آب دیده ی ما غافلند حیف

زین یوسفان که جامه بخون شستشو کنند

۸

قسمت نگر که کشته ی شمشیر عشق یافت

مرگی که زندگان بدعا آرزو کنند

۹

آلوده ی شراب فغانی به خاک رفت

آه ار ملایکش کفن تازه بو کنند

تصاویر و صوت

نظرات