بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۳۰۳

۱

نوروز علم برزد و گل در چمن آمد

خورشید سفر کرده ی من در وطن آمد

۲

مرغی که ز هجران گلی داشت ملالی

در باغ بنظاره سرو چمن آمد

۳

گل باز رسید از سفر و سرو ز گلگشت

پیمانه بیارید که پیمان شکن آمد

۴

یعقوب جوان شد ز صبا من شدم آتش

آن بوی دگر بود کزان پیرهن آمد

۵

همراه صبا بوی مسیحا نفسی بود

زان بوی دل مرده ی من با سخن آمد

۶

در عشق دمی زندگی آرد دو جهان غم

آفت نه همان بود که بر کوهکن آمد

۷

آشفته چنان نیستم از غم که بدانم

کز شاخ چه گل سر زد و چون نسترن آمد

۸

سرمست رسید از ره و خوبان بنظاره

گشتند سراسیمه که هان پیلتن آمد

۹

خاموش نشد از سخن عشق فغانی

هرچند که سنگ ستمش بر دهن آمد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی به کوشش احمد سهیلی خوانساری ۱۳۶۲ - بابافغانی - تصویر ۳۰۰

نظرات