
بابافغانی
شمارهٔ ۳۰۵
۱
چون بدلسوزی من یار زبان تیز کند
بسخن پسته ی خندان شکر آمیز کند
۲
گر دهان تلخی فرهاد بدآمد، شیرین
خنده بر انجمن عشرت پرویز کند
۳
عقل را جادوی بابل کند از غایت شوق
عشق هر نکته که از لعل تو انگیز کند
۴
دانه ی مرغ بلا خواره همان سنگ بلاست
آسمان گر چمن دهر گهر ریز کند
۵
وه چه دیده ست فغانی ز پی کسب نظر
گر بفردوس رود رغبت تبریز کند
نظرات