
بابافغانی
شمارهٔ ۳۱۳
۱
خط گرد خال آن لب میگون زیاده تر
دردم زیاد بود شد اکنون زیاده تر
۲
حسنت زیاده باد که هر روز می کنی
خوبی زیاده شیوه ی موزون زیاده تر
۳
کردی چنان عتاب که در سینه کار کرد
حسن عبارت از لب میگون زیاده تر
۴
عاشق چه غم خورد که عنان را ز دست داد
سوزد دل قبیله ز مجنون زیاده تر
۵
از مجلس تو کشته برندم که ساخت دل
شور درون خانه ز بیرون زیاده تر
۶
ظرفم مبین حقیر که گر ساقیم تویی
خواهد شد این سفال ز جیحون زیاده تر
۷
خیزد هزار ذره ز هر گام توسنت
هر ذره یی ز ملک فریدون زیاده تر
۸
یک روز صرف مجلس میخواره ی منست
هستی هر حریف ز قارون زیاده تر
۹
عمرم وبال گشت فغانی که دیده است
آب حیات را الم از خون زیاده تر
نظرات