
بابافغانی
شمارهٔ ۳۱۵
۱
کار ما جز نامرادی نیست دور از وصل یار
نامرادانیم ما را با مراد دل چکار
۲
گر نمی چینم گل شادی خوشم با خار غم
زانکه من دیوانه ام گل را نمی دانم ز خار
۳
دل چو بردی بعد ازین صبر و قرار از ما مجو
بیدلان را نیست دور از دلبران صبر و قرار
۴
کار فرما تیر مژگان را و تیغ غمزه هم
گو دل ما خون چکان میباش و جان ما فگار
۵
چند سازی چاره ی دردم خدا را ای طبیب
به نخواهد شد به درمان تو، دست از من بدار
۶
زار می سوزد دل من منعم از زاری مکن
تا بگریم بر دل پر آتش خود زار زار
۷
تا کنار از من گرفتی ای بهشت عاشقان
جای گل دارد فغانی اشک گلگون در کنار
نظرات