بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۳۱۸

۱

شب هجرم خوش آمد ناله و فریاد از آن خوش‌تر

فغانم هم خوش و آه دل ناشاد از آن خوش‌تر

۲

از او خوش می‌نماید اینکه بد گوید رقیبان را

وگر هرگز از ایشان می‌نیارد یاد از آن خوش‌تر

۳

نرنجم هرگز از بیداد و جور آن جفاپیشه

که جور دلبران خوش باشد و بیداد از آن خوش‌تر

۴

خوش است این گر ملامت‌خانهٔ دل‌ها کند ویران

وگر این شیوه را از من کند بنیاد از آن خوش‌تر

۵

به کوی عاشقی عرض تجمل گو مکن خسرو

که شیرین را بود بی‌برگی فرهاد از آن خوش‌تر

۶

خوش است آب حیات از بهر قید زندگی اما

گرم تیغ تو از هستی کند آزاد از آن خوش‌تر

۷

فغانی را کشد ناز و عتاب لاله‌رخساران

زبان طعن تو ای سوسن آزاد از آن خوش‌تر

تصاویر و صوت

نظرات