
بابافغانی
شمارهٔ ۳۲۲
۱
هلاک جانم از آن خط دلکشست هنوز
اگر چه سبزه ی سیراب شد خوشست هنوز
۲
فدای آن گل رویم که دستزد نشدست
خراب آن می لعلم که بیغشست هنوز
۳
بگرد آینه اش خط سبز دایره ییست
ولی ز آه دل ما مشوشست هنوز
۴
ز شوق آن لب میگون و خط زنگاری
بخون سفینه ی دلها منقشست هنوز
۵
نمیرود ز دلم لعل یار و خنده ی جام
کجاست باده که نعلم در آتشست هنوز
۶
گسسته رشته ی جانم هزار بار ز ناز
بنیم بوسه دلم در کشاکشست هنوز
۷
دلا پی نی تیرش ز گوش پنبه برآر
که آنچه می شنوی بانگ ترکشست هنوز
۸
فغان گوشه نشینان ز گوش ابر گذشت
سوار من چو مه نو بر ابر شست هنوز
۹
سپید ساخت فغانی ز غصه موی سیاه
دلش اسیر جوانان مهوشست هنوز
نظرات