بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۳۲۷

۱

چون یار شدی مهر و وفا گم نکنی باز

از ره نروی گوش به مردم نکنی باز

۲

سوزد جگر مدعی از تندی خویت

در روی وی از شمع تبسم نکنی باز

۳

صد بار دلم را به سخن ساخته یی شاد

آخر چه شنیدی که تکلم نکنی باز

۴

از خشم تو و طعنه ی دشمن نبرم جان

سوی من اگر چشم ترحم نکنی باز

۵

دیدی که چه خون خوردی از آوارگی ایدل

جایی که رسی خو بتنعم نکنی باز

۶

مدهوش شد از خون دل خویش فغانی

از بهر چنین مست سر خم نکنی باز

تصاویر و صوت

نظرات