بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۳۴۳

۱

فغان ز بازی اسب و هوای خانه ی زینش

که باد خاک قدم صد نگارخانه ی چینش

۲

تبارک الله از آن آب و رنگ خاتم خوبی

که خال چهره ی صد یوسفست نقش نگینش

۳

درین خیال که گردی بدامنش ننشیند

نهاده آینه ی دل نشسته ام بکمینش

۴

چه پرده یی دگرش دست داد مطرب مجلس

که خون ز چشم حریف آورد نوای حزینش

۵

بهر طرف که عنان تابد آن سپهر ملاحت

هزار زهره جبین خیزد از یسار و یمینش

۶

همان زمان که نظر بر رخش ز دور فگندم

نشان نازکی خوی داد چین جبینش

۷

بیا که در دل تنگ من از خزانه ی عشقت

امانتیست که روح الامین نبود امینش

۸

چراغ حسن ز محراب ابروی تو فروزان

که در پیست دعای هزار گوشه نشینش

۹

توایکه در نظرت اشتیاق آن گل خندانست

بیا به دیده ی گریان من نشین و ببینش

۱۰

ز دست ساقی مجلس پیاله گیر فغانی

گل مراد شکفت، از نهال عیش بچینش

تصاویر و صوت

نظرات