
بابافغانی
شمارهٔ ۳۶
۱
گر به شمشیر جفا پاره کنی سینهٔ ما
همچنان مهر تو ورزد دل بیکینهٔ ما
۲
رقم مهر و مه از سینهٔ افلاک رود
نرود نقش خیال تو ز آیینهٔ ما
۳
قطرهای بودی و دلها همه جویای تو بود
شبچراغی شدهای باش به گنجینهٔ ما
۴
جای آنست که خون سرزند از چشم حسود
بس که پر شد دلش از کینهٔ دیرینهٔ ما
۵
یارب این نغمه که پرداخت که ابریشم عود
آتش انداخته در خرقهٔ پشمینهٔ ما
۶
در صف طاعت اگر تیغ کشد غمزهٔ تو
خون به جیحون رود از مسجد آدینهٔ ما
۷
برنیاید نفس گرم فغانی امروز
در خمارست مگر از می دوشینهٔ ما
نظرات