بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۳۶۱

۱

امشب از آهم مشو گرم و مسوزانم چو شمع

ساعتی بنشین که در بزم تو مهمانم چو شمع

۲

چون کنم دل جمع در بزمت که هر ساعت رقیب

می دهد افسون و می سازد پریشانم چو شمع

۳

وه چه حالست اینکه بر دارندم آخر از میان

چون ببزمت جای خود را گرم گردانم چو شمع

۴

یا رب از آهست ریزان بر دل گرمم شرار

یا گرفته آتشی در رشته ی جانم چو شمع

۵

سوزد از اندوه چون پروانه مرغ نامه بر

پیش او گر دانه ی اشکی بیفشانم چو شمع

۶

سوی محرابم مخوان ای پاک دین بهر خدای

زانکه در بزم شراب، آلوده دامانم چو شمع

۷

صد پی از هستی پذیرد ای فغانی طینتم

باز بگدازد سموم دشت هجرانم چو شمع

تصاویر و صوت

دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی به کوشش احمد سهیلی خوانساری ۱۳۶۲ - بابافغانی - تصویر ۳۳۳

نظرات