
بابافغانی
شمارهٔ ۳۷۰
۱
دارم ز پسته ی تو بدل آتشین نمک
بستان که کس ندیده کبابی بدین نمک
۲
دامن کشان و دست فشان می کنی خرام
می گیرد از غبار تو روی زمین نمک
۳
گویا کسی که مرهم داغ دلم نهد
در دست تیغ دارد و در آستین نمک
۴
شوری که من ز عشق تو دارم نداشت کس
زیرا که کس نداشت جوانی بدین نمک
۵
گاهم بزهر چشم جگر می کنی کباب
گاهم به دیده می زنی از خشم و کین نمک
۶
در گریه ی فراق، فغانی ز بخت شور
زد بر سواد دیده ی مردم نشین نمک
نظرات