
بابافغانی
شمارهٔ ۳۷۳
۱
ای فروغ جوهر حسنت برون از خط و خال
معنیی داری که نتوان صورتش بستن خیال
۲
می کشی و زنده می سازی ز تأثیر نظر
جان فدای شیوه ی چشم تو ای مشگین غزال
۳
آتش انگیزد ز دلها جلوه ی سرو قدت
در کدام آب و هوا پرورده آمد این نهال
۴
کار دل با معنی حسن تو افتادست و بس
خواه در روز جدایی خواه در شام وصال
۵
سبزه ی نوخیز و گلبرگ دلارای رخت
آن بهار بی خزان وین آفتاب بی زوال
۶
بر دمد گلهای رنگین در گلستان نظر
از شراب ارغوانی چون کنی رخساره آل
۷
در خیال از دفتر حسنت گشودم فال وصل
حرف اول آیت رحمت برآمد حسب حال
۸
سر زد از آیینه ی مهر رخت آثار خط
چون خیال سبزه ی نورسته در آب زلال
۹
مردم چشم فغانی باد بر آتش سپند
شمع رخسارت چو افروزد شبستان خیال
نظرات