
بابافغانی
شمارهٔ ۳۹
۱
هرگز نظر به کام نیالودهایم ما
فارغ نشین حسود که آسودهایم ما
۲
زخم دل شکسته به الماس بستهایم
بر داغهای سینه نمک سودهایم ما
۳
آب حیات در نظر و مهر بر دهان
آیینه در برابر و ننمودهایم ما
۴
یکرو و یکدلیم اگر نیک و گر بدیم
قلب سیه به حیله نیندودهایم ما
۵
کمتر ز هر کمیم و کم از کمتریم هم
بر خود هزار بار نیفزودهایم ما
۶
خود را چنانکه هست به مردم نمودهایم
هرجا که بودهایم چنین بودهایم ما
۷
دم در کشیدهایم فغانی ز نیک و بد
در هر فسانه باد نپیمودهایم ما
تصاویر و صوت

نظرات