بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۳۹۵

۱

من آشفته هم در خواب مستی کاش می‌مردم

که روز از مستی شب این همه خجلت نمی‌بردم

۲

زبان خود به دندان می‌گزم هر دم من ناکس

که از بهر چه در مستی لبت را نام می‌بردم

۳

کشم صد انفعال از خویش و میرم از پشیمانی

چو یاد آرم که در مستی سگ آن کوی آزردم

۴

به مستی دوش رنجانیدم از خود خاطر یاران

چه کردم کاش خون می‌خوردم و آن می نمی‌خوردم

۵

فغانی یار چون می‌شد ملول از های‌های من

چرا اول به آه و ناله جان بر لب نیاوردم

تصاویر و صوت

دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی به کوشش احمد سهیلی خوانساری ۱۳۶۲ - بابافغانی - تصویر ۳۵۱

نظرات