بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۴۰۶

۱

لب از می شسته وز آب لطافت روی چون گل هم

به خون دردمندان تاب داده زلف و کاکل هم

۲

درون آی از درم کز پردهٔ هستی روم بیرون

ندارم بی‌جمالت بیش ازین صبر و تحمل هم

۳

تأمل تا به کی تدبیر تا چند ای نکوخواهان

گذشته کار و بار من ز تدبیر و تأمل هم

۴

به یاد قامت و زلفت روم در بوستان هردم

کشم در دیده شاخ ارغوان و جعد سنبل هم

۵

مرا خود می‌کشد از ناز چشم فتنه‌انگیزت

بران از غمزه افزون تا به کی تیغ تغافل هم

۶

فغانی بیش ازین افغان مکن در گلشن کویش

دمی از ناله کردن می‌شود خاموش بلبل هم

تصاویر و صوت

نظرات