بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۴۰۸

۱

دیده را فرش حریم حرمت ساخته ام

مردم دیده طفیل قدمت ساخته ام

۲

اینکه از وصل توام غنچه ی امید شکفت

گل آنست که با داغ غمت ساخته ام

۳

تا خطت بر ورق لاله زد از مشک رقم

جان فدای خط مشکین رقمت ساخته ام

۴

از تو جمعیتم این بس که دل مجنون را

بسته ی سلسله ی خم بخمت ساخته ام

۵

ای زبان قلم از وصف رخت شعله ی نور

دیده روشن ز سواد قلمت ساخته ام

۶

چون فغانی زده بر هستی موهوم قدم

خویش را کشته ی تیغ ستمت ساخته ام

تصاویر و صوت

نظرات