بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۴۱۳

۱

متاب آن رخ ز من یک دم که در کوی تو می‌آیم

که من آنجا برای دیدن روی تو می‌آیم

۲

دل از اندیشهٔ اغیار باز آورده در آن کو

برای سجدهٔ محراب ابروی تو می‌آیم

۳

تو هردم می‌کنی صد جور و من از بهر یک دیدن

ز مردم می‌کشم صد طعنه و سوی تو می‌آیم

۴

برد خوی توام هردم به راهی و من مسکین

ز بس شوقی که دارم از پی خوی تو می‌آیم

۵

مبر حسرت به من ای آنکه از بزمش روی کشته

که من هم چون فغانی زود پهلوی تو می‌آیم

تصاویر و صوت

نظرات