
بابافغانی
شمارهٔ ۴۱۷
۱
جدا زان ماهر و امشب به دل دردی عجب دارم
سرشک لالهگون و چهرهٔ زردی عجب دارم
۲
سر من در گرو با یار و حیران مهرهٔ عقلم
ازین منصوبه مشکل جان برم، نردی عجب دارم
۳
به مژگان میروم پی در پی آن ترک عاشق کش
سر آشفته در راه جوانمردی عجب دارم
۴
شبم در باغ چندین گل شکفت از گریهٔ هجران
ببین امروز کز بهرت ره آوردی عجب دارم
۵
ز گشت باغ میآیی به خاک من گلابی زن
که از آن دامن نازک بدل گردی عجب دارم
۶
یکی بگشای هجران نامهٔ درد من و بنگر
که در وصف رخت در هر ورق فردی عجب دارم
۷
بر آن بسیار دان خواهم که خوانم نسخهٔ دردی
فغانی تا چه درگیرد، دم سردی عجب دارم
نظرات