بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۴۲

۱

مدامت چهره گلگون از شراب لاله‌گون بادا

ترا خوبی و ما را گرمی مهر‌ت فزون بادا

۲

ز جامت جرعه‌ای کز لعل نوشین چاشنی گیرد

گرفتار‌ان دل را شعلهٔ داغ درون بادا

۳

چو بگشایی لب از بهر سکون اضطراب من

ز لعلت هر تبسم سحر و هر گفتن فسون بادا

۴

فغان و نالهٔ من کز دل محزون برون آید

به گوشت خوشتر از صوت و صدای ارغنون بادا

۵

دلی کز حلقهٔ زلف تو آزادی هوس دارد

گرفتار بلا و بستهٔ قید جنون بادا

۶

نمی‌گویم که دل از خار خار غیر خالی کن

همین گویم که خارت از دل غیری برون بادا

۷

به عزم خانهٔ چشم فغانی چون قدم مانی

دل روشن چراغ راه و شوقت رهنمون بادا

تصاویر و صوت

نظرات