بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۴۲۰

۱

ما نقد جان بگوشه ی میخانه برده ایم

دل را بچشم و غمزه ی ساقی سپرده ایم

۲

چون در حریم میکده مستان نوا کنند

ما هم برآوریم صدایی نمرده ایم

۳

در اشک ما مبین بحقارت که این شراب

از پرده های دیده ی روشن فشرده ایم

۴

پیکان آبدار ز تیر و کمان چرخ

دلخواه تر ز قطره ی باران شمرده ایم

۵

از بسکه خورده ایم فرو آتش نهان

مردم گمان برند که آبی فسرده ایم

۶

ما آن درخت بادیه خیزیم ای صبا

کز تندباد حادثه صد زخم خورده ایم

۷

صدره باشک گرم فغانی و برق آه

نقش خودی ز صفحه ی خاطر سترده ایم

تصاویر و صوت

نظرات