
بابافغانی
شمارهٔ ۴۵۵
۱
همچو مجنون در بیابانم وطن خواهد شدن
گرد بر گردم ز مرغان انجمن خواهد شدن
۲
گر چنین بر حال من خواهد نظر کردن همای
استخوانم طعمه ی زاغ و زغن خواهد شدن
۳
آه پنهانم تمام آیینه ی دل تیره ساخت
این سیاهی کی ز روی داغ من خواهد شدن
۴
بهر شیرین گر کند صد بار خسرو جان نثار
خطبه ی عشقش بنام کوهکن خواهد شدن
۵
من نمی گویم سخن باشد که خود رحم آورد
ورنه آخر در میان ما سخن خواهد شدن
۶
آنکه از نیرنگ خون پیرهن پوشیده چشم
عاقبت بینا ز بوی پیرهن خواهد شدن
۷
مست و شیدا شد فغانی از تماشای گلی
چند گاهی همدم مرغ چمن خواهد شدن
نظرات