
بابافغانی
شمارهٔ ۴۸۴
۱
چشم من از نظارهٔ آن زلف مشکبو
چون نافهٔ تریست که خون میچکد از او
۲
یک قطره خون سوختهٔ خال گلرخیست
هر غنچهٔ بنفشه که بینم به طرف جو
۳
خونابهای که میکشم از تیغ عشق تو
چون آب زندگی به گلو میرود فرو
۴
خواهم چو گل سفینهٔ دل را ورق ورق
هر یک ورق به دست نگاری فرشتهخو
۵
تو شاه بیت دفتر حسنی و معنیت
خلق جمیل و خوی خوش و صورت نکو
۶
هر نازکی که بود نهان در نقاب حسن
خالت نمود از شکن زلف مو به مو
۷
لب بستهای فغانی و احباب مستمع
طوطی تویی درین شکرستان سخن بگو
تصاویر و صوت

نظرات