بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۴۹۱

۱

فارغم از باغ و ناز سوسن آزاد او

وز فریب باغبان و جلوه ی شمشاد او

۲

دل نخواهد سایه ی سرو و لب آب روان

کم مبادا از سر ما خنجر بیداد او

۳

هر که را تشریف رسوایی دهد سلطان عشق

هر دم آید صد بلا بهر مبارک باد او

۴

خانه ی امید در هر جا که طرح افگند دل

آخر از اشک ندامت کنده شد بنیاد او

۵

سر خوش از جام طرب شیرین بخلوتگاه ناز

غم ندارد گر بتلخی جان دهد فرهاد او

۶

به ز زلفت نیست ما را مرشد روشن ضمیر

باد در گوش دل ما حلقه ی ارشاد او

۷

بلبل بستان عشق آمد فغانی زان دو رخ

کم مباد از گلشن دل ناله و فریاد او

تصاویر و صوت

نظرات