
بابافغانی
شمارهٔ ۴۹۴
۱
هرگز نیافت برگ گلی عندلیب تو
ای غنچه ی شکفته فغان از رقیب تو
۲
تو شادمان بحسن و من از عشق داغ داغ
آتش قرین من شد و گلشد نصیب تو
۳
محبوب عالمی شده یی داغ بهر چیست
خود کیست ای چراغ محبان جبیب تو
۴
شوقم یکی هزار شد از بوی دلکشت
بس داغ آرزو که کند تازه طیب تو
۵
ای کار اهل شهر ز عشقت تمام راست
تا کی شکسته حال بماند غریب تو
۶
می آید از علاج دلت بوی زندگی
دارد دم مسیح فغانی طبیب تو
نظرات