بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۰۳

۱

چو در فسانه لبت شهد بر شکر بسته

هزار نکتهٔ شیرین به یکدگر بسته

۲

فغان که هندوی خالت به جلوهٔ موزون

به خون مردمک دیده‌ام کمر بسته

۳

به دور خط مگس خال زان لب شیرین

نخاست زآن که دل از مهر بر شکر بسته

۴

به خار هر مژه‌ام غنچه‌هاست بسته گره

که قطره قطره ز خونابهٔ جگر بسته

۵

ز شوق گوهر لعل و قطره‌های سرشک

دو رسته در صدف دیده‌ام گهر بسته

۶

ز اشتیاق تو بر غیر بسته‌ام در دل

بیا که شهر دلم ملک توست در بسته

۷

نهال قد تو در جلوه نازنین نخلی‌ست

که روزگار ز آشوب و فتنه بربسته

۸

ز سر غنچهٔ لعلش دلا به آه سحر

مجو گشاد که آن نکته‌ای‌ست سربسته

۹

فروغ مهر جمال تو بر من حیران

به هر طرف که نگه می‌کنم گذر بسته

۱۰

ز حسرت تو فغانی به شاهراه خیال

نهاده دیده و بر صورتت نظر بسته

تصاویر و صوت

نظرات